سکوت

سکوت، یعنی گفتن در نگفتن، یعنی مقابله با شهوت رام نشدنی حرف،
یعنی تمرین برگشتن به دوران جنینی و شنیدن انحصاری لالائی قلبِ مادر در تنهائی محض

هر سکوتی، سرشار از ناگفته ها نیست، بعضی وقت ها، سرشار از خجالتِ گفته هااست.
موسیقی، یعنی سکوت بعلاوه سکوت های شکسته شده ی موزون.

سکوتِ آرام کتابخانه، یعنی رعد و غرش نهفته ی تمامِ حرف های فشرده ی عالم،
در سکوتِ شاهد، یعنی شهادتِ دروغ، موقع خواب و استراحت و تعطیلی وجدان.

سکوتِ محکوم بی گناه، یعنی بغض، آه، گریه درون.
سکوتِ مظلوم، یعنی نفرینی مطلق و ابدی.

سکوتِ عاشق در جفای معشوق، یعنی پاس حرمتِ عشق.
سکوت، در خود گریه دارد ولی گریه، با خود سکوتی ندارد.

بعضی با سکوت آنقدر دشمنند که حتی در خواب هم آن را با پریشان گوئی می شکنند.
سکوتِ وداعِ واپسین دیدار دو دلدار، همیشه مرطوب است...