سکوتم از رضایت نیست
دلم اهل شکایت نیست
هزار شاکی خودش داره
خودش گیره گرفتاره
همون بهتر که ساکت باشه این دل
جدا از این ضوابط باشه این دل
از این بدتر نشه رسوایی ما
که تنها تر نشه تنهایی ما
کسی جرمی نکرده گر به ما
این روزها عشقی نمی ورزه
بهایی داشت این دل پیش ترها
که در این روزها نمی ارزه
که کار ما گذشته از شکایت
هنوزم پایبندیم در رفاقت
سکوتم از رضایت نیست
دلم اهل شکایت نیست
هزار شاکی خودش داره
خودش گیره گرفتاره
که کار ما گذشته از شکایت
هنوزم پایبندیم در رفاقت
میریزه تو خودش دل غصه هاشو
آخه هیشکی نمی خواد قصه هاشو
کسی جرمی نکرده گر به ما
این روزها عشقی نمی ورزه
بهایی داشت این دل پیش ترها
که در این روزها نمی ارزه
.....
سلام
قشنگ نوشتی
به ما هم سر بزن
نظر یادت نره
بای