نه!
دیگر گریه نمیکنم
حافظه این پنجره ها را، پر میکنم از آفتاب
حوض را رنگ میکنم
آنقدر که ماهی ها هم آبی شوند
فکر های بد را هل می دهم از این صفحه های سپید،بیرون
نه دیگر!
گریه نمیکنم!
مینشینم و تب فکر های بی قرارم را می خوابانم...
سلام چقدر قشنگ راست بودالبته بعضی وقتا
زیبا بود .
سلام
چقدر قشنگ
راست بود
البته بعضی وقتا
زیبا بود .